سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ امام هادی علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : تضمین

گریه و شیون ما باطن هرچه شادی‌ست            نوکری کردن ما عـزّت مـادرزادی‌ست
هر دم و بازدمم بر لب مان یا هادی‌ست            لطف و احسان و کرم کار و مرام هادی‌ست


سامـرایـی شـدنم دسـت امـام هـادی‌ست

بهـترین نسخـۀ تسکـین دلـم از هر درد            این غـلامـی تو مـا را هـمه جا آقا کرد
خـواندن جامـعـه ما را عـلـوی بارآورد           
تو کرم کردی و ما گرم عـنایت شده‌ایم
ما به دست کـلـمات تو هـدایت شـده‌ایـم

هــادی هـر دل گـمـراه، أنـا ســائـلـکـم            در شب تـیـره تـویی مـاه، أنـا سـائـلـکم
و بِــکُــم عَـلَّــمَـنـا الله، أنــا ســائـلـکــم           
با هـمه هـستی خود بر تو ارادت داریم
مـا به احـسـان خـدایی تو عـادت داریم

مهبط الوحی، حریم تو و اجداد شماست            معـدن الرحمه، یکی از کـرم تو آقاست
منتهی الحلم، کرامات تو بر نوکرهاست           
گـوش الله مـنــاجـات تـو را مـی‌فـهـمـد
ابن سِـکّـیت مـقـامـات تو را می‌فـهـمـد

چونکه صحبت شود از فضل تو در هر منبر            می‌رسـد از هـمۀ خـلـق صـدا سرتا سر
از صدای سخـن عـشق ندیـدم خـوشـتر           
چونکه بی‌نور شما کل جهان تاریک است
و رسیدن به خدا از سوی تو نزدیک است

شیر درنده شده صید به یک گوشه نگات            من ذلیل بن ذلـیلم، تویی عـالی درجات
ما همه غـرق گـناهـیم تو کـشتی نجات           
چون کویریم ز تو خواهش باران داریم
ما به دستان شـفا بخش تو ایـمان داریم

یا من أرجـوه رجـب‌های مـنی یا هادی            ذکـر طـوفـانی لب‌هـای مـنـی یا هـادی
رمـز آرامـش تب‌هـای مـنـی یـا هـادی           
پُـر کـنـید از کـرم این کاسـۀ خالی مرا
ای جگـر گوشۀ دلبـنـد مـعـین الضـعـفا

دست حق نام تو را رهبر عالم بنوشت            شکـر حق نوکـر تو نام مرا هم بنوشت
بی‌نصیب است کسی که ز غمت کم بنوشت           
باعـث دلـخـوشی گـریـه کـنـان بی‌تـاب
یا عـلی‌النقی، این نوکر خود را دریاب

یا مـجـیب الـدعـواتـم بـنـگـر حـال مرا            بـلکـه کُـنـتـُم شـفـعـائی بـده إقـبـال مـرا
آخـر ســال بـده روزی یـک سـال مـرا           
نـور عالـم شدی و منـشأ خورشید شدی
روضه‌خوان گفت که یک عمر تو تبعید شدی

روضه‌خوان گفت که نامرد اهانت می‌کرد            بد دهان بود و به آل تو جسارت می‌کرد
داشت در حق شما سخت شرارت می‌کرد           
گرگ بی‌رحم چه‌ها با دل یوسف می‌کرد
به امـام من و تو بـاده تعـارف می‌کـرد

روضه‌خوان گفت تورا قلب کبابت دادند            روضه‌خوان گفت تو را سخت جوابت دادند
وسـط بــزم حـرامی کـه عـذابـت دادنـد           
ناگهـان روضه جـانـسوز تو را آمد یاد
دَخَـلَتْ زینبِ مـحـزون عـلـی ابن زیـاد

خـواهـر شـاه مــرا بـیـن أراذل بــردنـد            وسـط عـده‌ای از جـانی و قـاتـل بُـردند
روح حـق را به بر باطـن باطـل بردند           
به گمانم که از آن کرب و بلا سخت‌تَر است
روضه بزم شراب از همه جا سخت‌تَر است

چـشم نامـحـرم و نامـوس خدا بود آنجا            یاری از یاور خود سخت جدا بود آنجا
بی‌پـناه از همه جا بنت الهـدی بود آنجا           
دور تا دور حـرم پـر شده بود از بیداد
چشم ارباب در آن طشت به زینب افتاد

عاقبت بحر خـروشان به کـویری آورد            دخـتـر شـیـر خـدا را بـه أسـیـری آورد
او عـزیـزان خـدا را به حـقـیـری آورد           
بی‌حیایی که شراب از غم حق می‌نوشد
خواست نامـوس خـدا را بـبـرد بفروشد

نقد و بررسی